خاطرات سرد باران را رقم نمی زنند هر چند دل تیره می شود در مرداب سخن... زخم این نگاه ها .. روزهای سفر کرده ! مثل باد می وزند .. دل باز می گیرد ! چه باید کرد دلتنگی است ... فریاد دل نه شعر است نه نثر!!! قاعده کنج ندارد ! که به دیوار بگوییم سلام...پاسخ از در شنویم ! ربط بی ربطی ها مطلب نا گفته است ! مثل قلب آتشین... گریه ی یاس اسیر! فصل فرجام دل است ! زخم این نگاه ها... سهم بی رحمی باد است. کاش باد صادق بود.... تا می آمد صدای قاصدک ! مثل گل ها باید ! اینجا دلتنگی است... سهم باران ها سوز چشم باران چتر های باز است. گرچه می بارد هنوز... دل ما گریان است !!!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
X-themes |