یار بود و عشق بود و دست من آسمان و ماه و چشم مست من عشقها، بی روح و پوشالی نبود قلبها خالی از هر کینه بود بیوفایی همچنان کابوس بود جایگاه عشق ورزیدن کجاست ؟ امتحان عشق بود و رد شدیم آن همه عشق اهورایی چه شد ؟ هستیم را پای تا سر سوخت کو ؟ کودکم خوانند و خوابم میدهند یار من خندد به قلب پاک من شمع عاشق نیست پروانه نیست شمع با پروانه کی یکرنگ بود ؟ هرکه جوید عشق را دیوانه نیست دلخوش جام می و پیمانه اند تاب اشک و ناله ی جانسوز نیست عشق را دیدند و غافل رد شدند عشق را کشتند و راحت آمدند کاش اینک هم شکوفا بود عشق
نظرات شما عزیزان:
زندگی مثل گل قالی نبود
عشق یک چشم پر از آیینه بود
عشق مثل عمق اقیانوس بود
راستی امروز آن گلشن کجاست ؟
از چه ما با قلب صادق بد شدیم ؟
راستی آن روز رؤیایی چه شد ؟
چشمهایی که به قلبم دوخت کو ؟
عشق اگر جویم عذابم میدهند
خانهها خالی شده از یاسمن
گفت شاعر : عشق جز افسانه نیست
یک دروغ کهنه کمرنگ بود
من ولی گویم که عشق افسانه نیست
مردمند آنان که خود افسانه اند
مردمان را طاقت دیروز نیست
مردمان با عشق و مستی بد شدند
رد شدند و سوی دولت آمدند
راستی آن روز زیبا بود عشق
برچسبها:
X-themes |